^مینی تکپارتی سوکجینی^
کنارش نشسته بودی...
پروانهای از بغلش گذشت که لب زد: حسش میکنی؟
با لبخند جوابش رو دادی: اوهوم
نگاهش رو به اون دشت سرسبز دوخت:
حس و حالی که اینجا داره، پروانه هاش، غروب آفتاب و هرچیز دیگه که باعث میشه آرامش بگیرم
نگاهش کردی و با خنده لب زدی: پس من چی؟ من دلیل آرامشت نیستم؟
سرش و به سمتت چرخوند و توی چشمات زل زد:
تو؟، دختر کوچولو! تو که تمام جون منی... این دیگه چه حرفی بود که زدی؟!
تک خندهای کردی و خودتو بهش نزدیکتر کردی تا بغلت کنه:
سوکجینا، ممنونم که انقد بهم حس امنیت و..
مکث کوتاهی کردی و ادامه دادی:
حس امنیت و دوست داشته شدن میدی ... منم دوستت دارم؛ به اندازه تک تک ستاره هایی که توی آسمونن
سوکجینی، اینو بدون که من هیچوقت ترکت نمیکنم
جوری برام ارزش داری... جوری برام ارزش داری که هیچکس نداشت
کمکم اشک دور چشمات حلقه زد!
اما نمیخواستی گریه کنی.. پس به بالا نگاه کردی
لبخندی زد و تو رو توی بغلش کشید..
موهات رو نوازش میکرد؛ آروم لب زد:
دخترک دوستداشتنی ِ من!
چطور بوددد؟ نظر بدینااا
بوسبوسبوس:))
پروانهای از بغلش گذشت که لب زد: حسش میکنی؟
با لبخند جوابش رو دادی: اوهوم
نگاهش رو به اون دشت سرسبز دوخت:
حس و حالی که اینجا داره، پروانه هاش، غروب آفتاب و هرچیز دیگه که باعث میشه آرامش بگیرم
نگاهش کردی و با خنده لب زدی: پس من چی؟ من دلیل آرامشت نیستم؟
سرش و به سمتت چرخوند و توی چشمات زل زد:
تو؟، دختر کوچولو! تو که تمام جون منی... این دیگه چه حرفی بود که زدی؟!
تک خندهای کردی و خودتو بهش نزدیکتر کردی تا بغلت کنه:
سوکجینا، ممنونم که انقد بهم حس امنیت و..
مکث کوتاهی کردی و ادامه دادی:
حس امنیت و دوست داشته شدن میدی ... منم دوستت دارم؛ به اندازه تک تک ستاره هایی که توی آسمونن
سوکجینی، اینو بدون که من هیچوقت ترکت نمیکنم
جوری برام ارزش داری... جوری برام ارزش داری که هیچکس نداشت
کمکم اشک دور چشمات حلقه زد!
اما نمیخواستی گریه کنی.. پس به بالا نگاه کردی
لبخندی زد و تو رو توی بغلش کشید..
موهات رو نوازش میکرد؛ آروم لب زد:
دخترک دوستداشتنی ِ من!
چطور بوددد؟ نظر بدینااا
بوسبوسبوس:))
- ۱۴.۷k
- ۱۶ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط